2NIGHTSKY
من غروبی زردو خستم که زتو خالی دستم
عاشقم پاییزی از درد دل به امواج تو بستم
تو یه عمره تب عشقو در نگاه من میبینی
ولی با سخره و ساحل باز به گفتگو میشینی
خورشد طلایی من تو دل همش میمیره
تن سرد ابی تو منو از خودم میگیره
کاش رو خاکستر قلبم تو یه روزی پا بزاری
این تن سوخته از عشقو با خودش تنها نزاری
من میخوام قصه عشقو توی گوش تو بخونم
توی اعماق وجودتبرگ بشم پیشت بمونم
تو به زرفای زمینی من تو قلب اسمونم
ولی من فاصله هارو میشکنم از دل و جونم
دل تو ابی اما دل من رنگ خزونه
لحظه به تو رسیدن خط اخر جنونه......... نوشته شده در جمعه 91/11/6ساعت
4:10 عصر توسط مسافرشب| نظر|
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |