من و تو با تن خسته توی گلدونه شکسته کوچه وقتی که نباشی رگ خشکیده شهره ای رهگذر که خیره به چشمان من شدی ، درمن تمام اینه ها بغض کرده اند ای رهگذر!... این چشمها که شیشه ی در هم شکسته اند، درشط عشق کشتی بر گل نشسته اند درقلبِ چشمهای من این نکته مبهم است. ایا تو هم به جُرم صداقت شکسته ای؟ ایا توهم به نیمه شبی سردوبی فروغ اززیر بارش غربت گذشته ای؟... ای رهگذر؟......
گل عاشقی رو کاشتیم وقتی که حرفی نداشتیم
توی گلدونه شکسته تا به کی باید بمونیم
غم نشسته سر رامون قصشو تا کی بخونیم
تن ما تو خاک بی جان خیلی وقته اسیره
غصه خوردیم و شکستیم واسه رفتن دیگه دیره
توی سرمای زمستون هیچکی اینجا فکر مانیست
اونجا خورشیدو ستاره از منو از تو جدا نیست
میدونم یه روز تو گلدون پای عشقمون میمیریم
خورشیدو یه جای دیگه توی دستامون میگیریم
میدونم پای عشقمون میمیریم میدونم..............
ماه تو گوش خونه گفته دیگه با پنجره قهره
سقف دل بستگی بی تو واسه من سایه نداره
دلم از روزی که رفتی دیگه همسایه نداره
تو پی کدوم ستاره پشت ابرا خونه کردی
رفتی و چیزی نگفتی گریه رو بهونه کردی
من سوال ساده تو تو جواب مشکل من
رد پای رفتن تو روی صحرای دل من
وقتی اسمون شبهام زیر سایه چشاته
وقتی حتی این ترانه رنگ غربت صداته
نمیزارم این دو راهی سر راه ما بشینه
نمیزارم این جدایی رنگ فردا ببینه
شبو با فانوس اشکت میبرم به روشنایی
باتو میرسم دوباره به طلوع اشنایی
میدونم هر جا که باشی دل تو اهل همینجاست
واسه من و تو اولو اخر دنیاست.........
من غروبی زردو خستم که زتو خالی دستم
عاشقم پاییزی از درد دل به امواج تو بستم
تو یه عمره تب عشقو در نگاه من میبینی
ولی با سخره و ساحل باز به گفتگو میشینی
خورشد طلایی من تو دل همش میمیره
تن سرد ابی تو منو از خودم میگیره
کاش رو خاکستر قلبم تو یه روزی پا بزاری
این تن سوخته از عشقو با خودش تنها نزاری
من میخوام قصه عشقو توی گوش تو بخونم
توی اعماق وجودتبرگ بشم پیشت بمونم
تو به زرفای زمینی من تو قلب اسمونم
ولی من فاصله هارو میشکنم از دل و جونم
دل تو ابی اما دل من رنگ خزونه
لحظه به تو رسیدن خط اخر جنونه.........
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |