2NIGHTSKY
مسافر خسته ی من بار سفر و بسته بود تو خلوت ایینه ها به انتظار نشسته بود میخواست که از اینجا بره اما نمیدونست کجا دلش پر از گلایه بود ولی نمیدونست چرا دفتر خاطراتشو رو تاقچه جا گذاشتو رفت عکسای یادگاریشو برایه من گذاشتو رفت دل که به جاده میسپرد کسی اونو صدا نکرد نگاه عاشقونه ای برایه اون دعا نکرد حالا دیگه تو غربتشستاره سر نمیزنه تولحظه های بی کسیش پرنده پر نمیزنه با کوله بار خستگی تو جاده های خاطره مسافرخسته ی من یه عمره که مسافره...
نوشته شده در پنج شنبه 92/1/8ساعت
2:1 صبح توسط مسافرشب| نظر|
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |